تله های زندگی
آیا اکثرا جذب افرادی می شوید که بی مهر و عاطفه هستند؟ آیا احساس می کنید که نزدیک ترین افراد زندگیتان به شما توجه کافی ندارند؟
آیا احساس می کنید انسان بی ارزشی هستید؟ آیا احساس می کنید به دلیل بی ارزشی تان, اطرافیان شما را نمی پذیرند و دوست تان ندارند؟
آیا خواسته های دیگران را بر نیازهای خودتان ترجیح می دهید؟ آیا در راه فداکاری برای دیگران چنان راه افراط می پیمایید که به خواسته های خودتان اصلا نرسید؟ آیا نیازهای واقعی تان را نمی شناسید؟
آیا نگران هستید ک مبادا اتفاقات ناگواری برای شما پیش بیاید؟ آیا یک درد خفیف ممکن است شما را به وادی وحشت بیندازد که مبادا دچار بیماری علاج ناپذیری شده اید؟
آیا متوجه شده اید که علی رغم برخورداری از تحسین و تشویق اجتماعی باز هم احساس نارضایتی و بی کفایتی می کنید؟
اگر این نشانه ها در شما وجود دارد شما گرفتار دام ها و یا تله های زندگی هستید. تله های زندگی الگوهای شخصیتی است که از دوران کودکی آغاز می شوند و در تمام طول عمر در زندگی طنین انداز است. آغاز شکل گیری این تله ها به زمانی برمی گردد که بلاهایی در دوران کودکی از طرف اعضای خانواده یا دیگران بر سر ما آمده است.
ما در دوران کودکی به شیوه های مختلف آسیب دیده ایم: طرد, انتقاد, حمایت افراطی, بد رفتاری, بی توجهی یا محرومیت. در اثر این تجارب اولیه طرح واره ها بخشی از وجودمان شده اند. بعد از طی دوران کودکی و ترک خانه ی پدری با ایجاد موقعیت ها یا انتخاب افراد به باز آفرینی همان شرایط تلخ اولیه ی دوران کودکی می پردازیم. به عبارتی در حال حاضر دیگران ما را کنترل می کنند, با ما بدرفتاری می کنند یا به نیازهای ما توجه نمی کنند و از این رو تله های زندگی یا طرح واره ها دست از سر ما بر نمی دارند و تداوم میابند. شاید به دلیل همین تداوم تله های زندگی است که در دست یابی به اهداف زندگی با ناکامی و شکست روبه رو می شویم.
تله های زندگی چگونگی تفکر, احساس, رفتار و نحوه ی ارتباط با دیگران را تعیین می کنند. این تله ها به احساس های شدیدی مثل عصبانیت, غمگینی و اضطراب دامن می زنند. حتی زمانی که در زندگی اوضاع بر وفق مراد است (جایگاه اجتماعی خوب, ازدواج شادکام, روابط خوب با دیگران, و موفقیت شغلی) باز هم ممکن است قادر به لذت بردن از زندگی نباشیم.
طنز تلخ تاریخ
تکرار شرایط مشابه در دوره های مختلف زندگی
ما تمایل داریم که دردها و رنج های دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسئله یکی از بینش های عمیق در روان درمانی های مبتنی بر روان تحلیل گری است. فروید به این پدیده اجبار به تکرار می گفت. برای مثال:
فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج می کند که میگسار است.
کودکی که در دوران کودکی اش با بدرفتاری اطرافیان روبه رو شده است با فردی بد دهن, گستاخ و پرخاشگر ازدواج می کند یا اینکه خودش از دیگران سوء استفاده می کند.
فردی که در دوران کودکی اش آزار جنسی را تجربه کرده است در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بی هدف بیفتد.
کودکی که تحت سلطه ی دیگران بوده است, ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیج کننده است. چرا ما دست به این کار می زنیم؟ چرا دوباره رنج ها و دردهایمان را زنده می کنیم و هر دم هیزمی بر این آتش می گذاریم؟ چرا نمی توانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست, به تداوم این الگوهای منفی دامن می زند. این واقعیت تعجب برانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی, شرایط و موقعیت هایی ایجاد می کنیم که شبیه به شرایط و موقعیت های دوران کودکی مان است. منظور از تله ی زندگی تمام روشهایی است که باعث باز آفرینی شرایط دوران کودکی مان می شود.
تله زندگی یا طرح واره
تله ی زندگی اصطلاحی عامیانه است و واژه ای که متخصصان برای اشاره به تله ی زندگی به کار می برند, طرح واره است. مفهوم طرح واره از روان شناسی شناختی نشات گرفته است. طرح واره ها را می توان اینگونه تعریف کرد: باورهای عمیق و تزلزل ناپذیری که در دوران کودکی درباره ی خود, دیگران و جهان اطراف در ذهن مان شکل گرفته اند.
این طرح واره ها نقش تعیین کننده ای در شکل گیری احساس ما درباره ی خودمان دارند. رها کردن این طرح واره ها مستلزم چشم پوشی از امنیتی است که در پناه این طرح واره ها به دست آورده ایم. بنابراین این باورها علی رغم آسیبی که به ما می زنند در پناه آنها احساس امنیت می کنیم زیرا به ما قدرت پیش بینی پذیری و اطمینان آفرینی می دهند. این باورها را می توان به امنیت داشتن فردی ترسو در خانه تشبیه کرد. به همین دلیل شناخت درمانگران اعتقاد دارند که تغییر این باورها, کاری سخت و طاقت فرساست.
منبع: زندگی خود را دوباره بیافرینید، جفری یانگ، ترجمه حسن حمیدپور، نشر ارجمند