همه میتوانند
باید به خاطر داشته باشیم كه همیشه لازمه خلاقیت، نبوغ نیست.
هر كس در كار روزمره خود ممكن است از خود خلاقیت نشان دهد لیكن خلاقیت برخی بیشتر است. به طور مثال كسی كه دستگاه جدیدی را ترمیم میكند، كدبانویی كه غذای جدید و لذیذ میپزد یا دانشآموزی كه شیوه جدیدی برای درس خواندن ابداع میكند و با صرف وقت كمتر نتیجه بهتری به دست میآورد، همگی از قدرت خلاقیت خود استفاده كردهاند.
حتی حیوانات نیز گاه از خود خلاقیت غریزی نشان میدهند و بعضی به اعمال و ابتكاراتی دست میزنند كه در گنجینه غریزه آنها یافت نمیشود و از حیوانات همجنس و هم سن آنها دیده نشده است. باید به خاطر داشت كه نبوغ نیز لازمه كارهای بسیار بزرگ است. كمتر كسی است كه از نظر هنری، عملی، اجتماعی یا نظایر آن خدمات شایستهای به بشریت كرده باشد و از نبوغ لازم برخوردار نباشد. پس میتوان نتیجه گرفت كه خلاقیت در همگان وجود دارد ولی خلاقیتی كه در سطح جهانی قابل طرح باشد اغلب با نبوغ همراه است.
خلاقیت فرآیندی است كه طی آن مشكلی بهصورت مسئله یا پرسش تبیین میشود، سپس برای آن راهحلهایی پیدا میشود و بعد بهترین راهحل انتخاب و به كار گرفته میشود و در عمل، مسئله حل، و مشكل رفع میشود.
در واقع این برداشت كه برای خلاق بودن لازم است ابتدا نبوغ بسیار داشت یا تنها افرادی خلاقاند كه ضریب هوشی بالایی داشته باشند تصورات اشتباهی است كه پایه علمی یا دلایل و شواهد تجربی ندارند و تنها باعث میشوند اطراف جهان بیپایان خلاقیت، حصارهایی كشیده شود تا همگان امكان ورود نداشته باشند. واقعیت این است كه خلاقیت و مهارت تفكر خلاق برای هر سن و قشری با هر اندازه ضریب هوشی (متوسط به بالا) قابل یادگیری است و هر كس حتی اگر این توانمندی را به شكل ذاتی نداشته باشد میتواند با فراگیری تكنیكها و به كارگیری آنها این دنیای شگفت را تجربه كند
حتما ببینید
نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش
به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق …