روزی ازروزها انجمن غورباغه ها مسابقه ای ترتیب داد تا قویترین غورباغه شناخته شود.قرار بود در این مسابقه غورباغه ها ازبرج میلاد بالا بروند. مردم بسیاری به تماشا امده بودند… مسابقه شروع شد.غورباغه ها با جدییت شروع به بالا رفتن کردند…هرازگاهی یکی از انها به زیر می افتاد و غریو شادی و هیاهو برمی خاست که نمی توانند…نمی توانند….تا اینکه پس ازساعاتی غورباغه ای با تلاش فراوان به به بالای برج رسید….خبرنگاران وعکاسان به سوی او هجوم آوردند تا دلیل موفقیت او را جویا شوند…….ولی درکمال تعجب دیدند غورباغه قهرمان ما ناشنواست….
روزی ازروزها انجمن غورباغه ها مسابقه ای ترتیب داد تا قویترین غورباغه شناخته شود.قرار بود در این مسابقه غورباغه ها ازبرج میلاد بالا بروند. مردم بسیاری به تماشا امده بودند… مسابقه شروع شد.غورباغه ها با جدییت شروع به بالا رفتن کردند…هرازگاهی یکی از انها به زیر می افتاد و غریو شادی و هیاهو برمی خاست که نمی توانند…نمی توانند….تا اینکه پس ازساعاتی غورباغه ای با تلاش فراوان به به بالای برج رسید….خبرنگاران وعکاسان به سوی او هجوم آوردند تا دلیل موفقیت او را جویا شوند…….ولی درکمال تعجب دیدند غورباغه قهرمان ما ناشنواست….